چهارشنبه ۰۵ آبان ۰۰ | ۰۱:۲۱ ۱۸۳ بازديد
در رهگذار باد
در این سفر
از نیستی
به میانی تهی و سرد
گریزانم باز
فریاد ها زده ام
از نفس قفس ، از بند آدم ها و خود ها
سیاهی آسمانش انبوه ایستادنهای واهی
نفس ستاره هایش ز یاد برده ام و در پی چراغی دوباره
در من پایکوبان و شادان از سرودها ، همسفران با کوله هایی از بها
نادان از تسهیلات نابش
دیده ام نهایت ریشه و پایدارم را
در خاک و حرمت خاک