عرفان

سرزمین مادری مهد آن یار دلجویی ست که قرن ها قبل از آمدنم گمشده راهم بوده و خواهیم سپرد جان در جوار شیرینش.

عشق اعلی

۱۲۴ بازديد

دل به دستانت می سپارم

چشم برهم میزنم     پا در راهت  نهم

با وضو  ، با تپش  ، با امید  ،   دل به دریا می زنم

و هر چه جان در پایت در آویختم

ای غرور سبز جنگل    ، ای بلندای عصر

از کودکی تا مرگ تنها با تو هستم

در همه  شعر ها  ، همه ناله هایم   ، تنها تو را خوانده ام

خیام می گوید و عطار   از خاوردور شنیده ام  باز

در شب و روز  در تاریخ  

تو همه فردائی