یکشنبه ۲۳ آبان ۰۰ | ۰۱:۵۳ ۱۹۴ بازديد
دل به دستانت می سپارم
چشم برهم میزنم پا در راهت نهم
با وضو ، با تپش ، با امید ، دل به دریا می زنم
و هر چه جان در پایت در آویختم
ای غرور سبز جنگل ، ای بلندای عصر
از کودکی تا مرگ تنها با تو هستم
در همه شعر ها ، همه ناله هایم ، تنها تو را خوانده ام
خیام می گوید و عطار از خاوردور شنیده ام باز
در شب و روز در تاریخ
تو همه فردائی